...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

✿بسمِـ الله اَلرّحمنـِ الرّحیمـ✿

✿وَإِטּ یَڪَادُ الَّذِینَ ڪَفَرُوا لَیُزْلِقُونَڪَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّڪْر

وَیَقُولُون إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِڪْرٌ لِّلْعَالَمِیـטּ✿
یک روز چشم هایم را باز کردم..دیدم نشسته ام کنار یک طلبه..
روز میلاد آقا جوادالائمه علیه السلام بود.
رواق دارالحجه..
نوشته جاتِ یک طلبه و یار یک طلبه را میخوانید :)

آخرین نظرات
  • ۲۴ دی ۹۷، ۲۲:۰۴ - لیلی بانو
    بله :)
  • ۳ دی ۹۷، ۲۱:۳۸ - بعد مدت ها اومدم دوباره بخونمت
    نوش جان
  • ۲۶ آذر ۹۷، ۰۰:۲۳ - الدوز
    خیلی

انا لله و انا الیه راجعون...

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۲۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب چهارمین شبی ست که حاج خانم صلواتی خیابان پانیذ توی خانه کوچکش نیست...


همو که فشار و قند و چربی اش مانع روزه دار شدنش میشد...ولی چراغ زرد خانه اش تا بین الطلوعین روشن بود همیشه..


‌‌‌‌‍ همو که تا خبردار میشد دخترک روزه است...میگفت افطار امشبت با من...ثوابش هم به من برسد...


همو که ورد زبانش صلوات بود...خانه اش محفل دوره قرآن بود...


برای سلامتی امام زمان صلوات


 برای سلامتی آقاهاتان صلوات


برای سلامتی خودتان صلوات


* خواهرم دیده بود حاج خانم توی کوچه افتاده روی زمین...


فکر میکردیم مثل همیشه است که تا فشارش میزد بالا و همه جا را خون میگرفت..مامان میدود به یاری اش..و آمبولانس


می آید و بعد چند روز حاج خانم را از بیمارستان می آورند....است..


ولی نبود..برنگشت..


* حاج آقا هم دلش خیلی گرفت..


* نماز لیله الدفنش خیلی سخت بود...

۹۳/۰۵/۲۶
یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)

حاج خانم صلواتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی