بسم الله الرحمن الرحیم
امشب چهارمین شبی ست که حاج خانم صلواتی خیابان پانیذ توی خانه کوچکش نیست...
همو که فشار و قند و چربی اش مانع روزه دار شدنش میشد...ولی چراغ زرد خانه اش تا بین الطلوعین روشن بود همیشه..
همو که تا خبردار میشد دخترک روزه است...میگفت افطار امشبت با من...ثوابش هم به من برسد...
همو که ورد زبانش صلوات بود...خانه اش محفل دوره قرآن بود...
برای سلامتی امام زمان صلوات
برای سلامتی آقاهاتان صلوات
برای سلامتی خودتان صلوات
* خواهرم دیده بود حاج خانم توی کوچه افتاده روی زمین...
فکر میکردیم مثل همیشه است که تا فشارش میزد بالا و همه جا را خون میگرفت..مامان میدود به یاری اش..و آمبولانس
می آید و بعد چند روز حاج خانم را از بیمارستان می آورند....است..
ولی نبود..برنگشت..
* حاج آقا هم دلش خیلی گرفت..
* نماز لیله الدفنش خیلی سخت بود...
۰ نظر
۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۹