...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

✿بسمِـ الله اَلرّحمنـِ الرّحیمـ✿

✿وَإِטּ یَڪَادُ الَّذِینَ ڪَفَرُوا لَیُزْلِقُونَڪَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّڪْر

وَیَقُولُون إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِڪْرٌ لِّلْعَالَمِیـטּ✿
یک روز چشم هایم را باز کردم..دیدم نشسته ام کنار یک طلبه..
روز میلاد آقا جوادالائمه علیه السلام بود.
رواق دارالحجه..
نوشته جاتِ یک طلبه و یار یک طلبه را میخوانید :)

آخرین نظرات
  • ۲۴ دی ۹۷، ۲۲:۰۴ - لیلی بانو
    بله :)
  • ۳ دی ۹۷، ۲۱:۳۸ - بعد مدت ها اومدم دوباره بخونمت
    نوش جان
  • ۲۶ آذر ۹۷، ۰۰:۲۳ - الدوز
    خیلی

69- چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی...

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

: با غرورت خدا حافظی کن.

: بله؟!

: سعی کن تو زندگیت غرور نداشته باشی تا خوشبخت بشی...

: چشم...

+ دوست داشتم بگویم من آدم مغروری نیستم..قیافه ام این شکلی است..اصلا بروید از دوستانم 

بپرسید..جای بحث کردن نبود..هیچ وقت نه بابا قانع می شد نه من کوتاه می آمدم..

حرف بابا هنوز در گوشم بود..که رسیدیم حرم.

سلام دادیم و وارد صحن شدیم،خیلی دلم میخواست بروم نزدیک ضریح و زیارت کنم اما مامان اجازه

نداد،میخواستم آرامش حرم،از اضطراب درونی ام کم کند...

رواق دارالحجه شلوغتر از همیشه بود،چون هم روز جمعه بود و هم روز ولادت امام جواد علیه السلام.

همه خانواده ها مشغول بگو بخند بودند..

این وسط معلوم بود کی عروس و داماد است..عروسها با چادرهای گل منگلی و قشنگ درکنار آقایانی

کت و شلواری ایستاده یا نشسته بودند.

دایی سعید از دور دست تکان داد..همه بودند..آقا بزرگ ها..دایی سعید..دایی محمد..دایی عباس..

دایی ناصر..خاله ها..عمو جواد..عمو حمید..عمو محمد..

چهره های جدیدی هم می دیدم..که نمیشناختمشان! با همه سلام و احوالپرسی کردیم..ظاهرا ما از همه

دیرتر رسیده بودیم.

برایم یک سجاده خوشگل مخملی پهن کرده بودند با یک چادر سفید و یک شاخه گل..

(خانواده آقا رسم دارند برای عروس و داماد سجاده پهن میکنند البته این کار را باید مادر عروس انجام 

دهد،البته تر اینکه سجاده هایی که مادر های عروس فامیلشان پهن میکنند ترمه ای است و پر از

سرمه دوزی های شیک و...که خب ما ازین رسمها نداشتیم و در کل رواق دارالحجه که گشتم تنها

من بودم که سجاده داشتم..یک کار نویی بود بالاخره :) )

قرار بود عاقد پسر مرحوم علامه باشند اما ایشان برای ظهر جمعه وقت داده بودند و چون بابا ساعت

۱۰ صبح عازم مرقد امام خمینی بودند این شد که قرار بیت مرحوم علامه کنسل شد.

عاقد یکی از اساتید حوزه آقا بود..سیدی فاضل و اهل علم + یک روحانی دیگر که ایشان هم از

اساتیدبودند.

* یکی موکل در قبول بود و دیگری در ایجاب...

اسم هر دومان را توی دفترچه ای کوچک نوشتند..

لحظه ها تند و تند میگذشتنشستم روی سجاده مخملی..شاخه گل قرمز را دادند به دستم..

نمیدانم که بود..خاله شان..مادرشان..یادم نیست..

چادر سفید را هم دادند به دستم..همه منتظر بودند چادر سفید سر کنم..

اما..عذرخواهی کردم و با همان چادر مشکی نشستم...

حس کردم چقدر ازین کار رضایت مندند..

عمو جواد زیر گوشم حرفهای خنده دار می زد..

:موقع بله گفتن بگو با اجازه عموی بزرگم بله..باشه؟!

قرآن میخواندم..سوره روم...

وَ جعل بَینَکم مودَّت و رحمت....

حاج آقای عاقد سید اسمم را خواند:...

جمله ای که سالها در سینه حفظش کرده بودم را گفتم:

با اجازه امام زمان و زیر سایه حضرت زهرا...بله..

__________________________________________________________________

آمدیم بالا زیارت..رسم عروس و دامادهای مشهدی ست..

ایستادیم جلوی پنجره فولاد..

:میشه چند لحظه برم داخل جلوی ضریح؟! زود برمیگردم.

متعجب گفتند: برید من همینجا منتظر میمونم.

پا تند کردم به سمت ضریح..خیلی شلوغ بود..

ایستادم رو به ضریح..پوشیه را روی صورتم بستم..

: این هم وعده من با شما یا امام رضا..شما این آقای طلبه مودب را روزی ام کردی من هم حجاب

مادرت را افتخار دو دنیایم قرار میدهم..

آمدم داخل صحن..دست به سینه ایستاده بودند جلوی پنجره فولاد..

: ببخشید دیر شد بریم.

غریبه بودم انگار: پوشیه زدید؟! من مجبورتون نکردم و نمیکنم ها..دیروز توی محضر که بدون پوشیه

آمدید گفتم شاید دوست ندارید پوشیه بزنید.

: بله میدونم اجباری نیست ولی خودم خواستم..امام رضا هم در جریان هستند..

متوجه منظورم نشدند: یعنی چی؟!

: هیچی میخواستم در حضور امام رضا ملبس شوم همین...

ان شاءالله ادامه دارد..

* وقتی عاقد میگوید عروس خانم بنده وکیلم شما را به عقد آقای فلان در آورم, عروس خانم به

وکالت آقای عاقد بله میگوید..عاقد هم از جانب عروس عقد را میخواند و بله اصلی را در حقیقت داماد

می گوید که منجر به محرمیت و جاری شدن خطبه عقد میشود.


** من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب...مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند..

هرکی معنی شعرو فهمید برا سلامتیم صلوات بفرسته

D:

۹۴/۱۱/۱۴
یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)

نظرات  (۳۲)

۱۴ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۱ طلبه آینده
سلام سادات جان

شما همون اول که بله گفتید تونستید با آقای داماد راحت صحبت کنید 

برای شعر هم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
پاسخ:
سلام عزیزم
خیلی نه...
فهمیدین یعنی؟!
D:

مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند


الهی که مستحق بشیم:)


پاسخ:
الان مستحق ایهام داره ها..
مستحق صاحب حق
مستحق فقیر و نیازمند..
من قطعا از نوع دوم بوده و هستم قطره جونم..
الهی عزیزم..

آره یه وقتایی روحم اذیت میشه

سعی می کنم ارتباطم رو کم کنم

راسی سوال سختی نبود که

خودتون گفتید: کلا دوست دارم یادم بدی طراحی رو..

درخدمت سرباز امام زمانم:*

بفرمایید

پاسخ:
ان شاءالله همیشه دلت آروم باشه..
ممنونم..لطف میکنی.
بالاخره محرم شدید... :)
مبارکه ان شاءالله

ملبس شدن به پوشیه را جالب گفتید.
تو مشهد چنین چیزی عرفه؟
یعنی جلب توجه و اینا نداره؟
پاسخ:
سلام
بله...
:)
ممنونم...
تو مشهد محله های اطراف حرم عرفه..هم اینکه به واسطه زوار عربی این حجاب آشناست برای مردم.
و مخصوصا بین قشر طلاب پوشیه جایگاه خاصی داره..

سلام
بعداز دوسال واندی بالاخره اون لحظه ای که منتظرش بودیم رسید
بله رو گرفتیم آخر:))))
به به بسلامتی
چه قشنگ...خیلی دوستدارم توی همچین مراسمی باشم(توحرم)
البته عروس ودامادیه عده دیگه باشن
گفتم نخواین بگین ان شاءالله مراسم خودتD:
یکی از اقوام هم ولادت رسول الله توحرم عقدکردن
خواهردامادخیلی بهش چسبیده بود عجیب به مامانم توصیه میکرد که شماهم عقددخترارو مشهدبگیرین
حالا ان شاءالله به موقعش تصمیم میگیریم;)

الکی مثلا من خیلی خجالتیم:-d


وای مثلا ولادت حضرت معصومه(س)بعد توحرم امام رضا

اصلنم زودتر تصمیمو نگرفتم!!!!!!

پاسخ:
سلام
میبینی الهه جان؟!
اینجا هم برای خودش دنیاییه..مجازی نیست اصلا..حقیقی حقیقی..
ان شاءالله مراسم خودت تو حرم
D:
((:
من دعامو میکنم اجابت دست خداست
:)
ان شاءالله..خیلی قشنگه..ما بعضی عیدا میریم میبینیم مراسمای عقدو..
عجب دوره زمونه ای شده ها..
اگه مامانم بودن الان یه نیشگون مهمونت میکردن
((:
باشهریه طلبگی چطورمیتونین اجاره بدین!!
کلا300-400هست
همیشه برام سواله طلبه ها چجوری خونه اجاره میکنن!!
ببخشیدکدوم منطقه مشهدین؟!

پاسخ:
سلام علیکم
خدا برکت میده.
یه مقدار هم مقتصد باشی درست میشه.
البته بعضیا که عیال وارن خب شرایط زندگیشون سخت تره قطعا.
یه منطقه حاشیه شهر و دور از حرم..یه محله ضعیف.
۱۶ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۲۴ رایحه بانو
اوخی...
چقدر بغض داشت این پست...امام و ضریح و عهد وعقد و ...

میگم چرا چادر سفید سر نکردید؟

پاسخ:
سلام
الهی که نوبت شما بشه همین زودیا..بسلامتی و عاقبت بخیری و دل خوش..
جلو نامحرم دوست نمیدارم.
۱۶ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۳۹ همسر سید علی
سلام بر یار شیخ 
خوبی ؟
اوندفعه که همدیگه رو تو مشهد دیدیم یادته ؟ وقتی رفتیم تو اون رواق و شما بهم گفتی من اینجا ملبس شدم ... یعنی وقتی این رو گفتی خیلی تعجب کردم که یعنی چی که ملبس شدید ؟ اصلا به چی ملبس شدید ؟ اصلا مگه زنم ملبس می شه ؟ بعد که توضیح دادید تازه دوزاریم افتاد :))
اصلا اون روز کلا روز پر از متجب شدنی بود برام ... هر حرفی که می زدید احساس می کردم الان شاخهام در میاد ...:)))
یادته ؟
خیلی وقت پیش که قم رفته بودیم آقا سید برام یه پوشیه خرید مثل پوشیه شما که کل صورت رو می گیره ولی یه لایه است ... گفت هر وقت دوست داشتی بزن ... منم اون پوشیه هم گذاشتم زیر روسریهام و کلا موند تو کشو تااااا تابستون امسال که یهو تو کشو ی روسریهام چشمم خورد بهش و گفتم امتحانی تو اولین سفری که بریم قم میزنمش ... وقتی خواستیم بریم قم از زمانی که نشستم تو ماشین، پوشیه رو زدم ... سید علی گل از گلش شکفت ... تو ماشین کلی جوک گفت و حرف زد ... ولی چون نمی تونست صورتم رو ببینه و واکنشها و خنده هام رو ببینه وسطهای راه  گفت می خوای تو ماشین پوشیه ات رو بزنی بالا ؟ که من گفتم وقتی آدم پوشیه میزنه باید همه جا بزنه .... داخل ماشین و بیرون ماشین هم نداره ... هیچی دیگه وقتی رسیدیم قم گرمی هوا و عادت نداشتن من به پوشیه رو بهونه کرد و گفت حالا شما اگه روتم زیاد بگیری همون کار پوشیه رو می کنه ها ... فکر می کنم نتونست باهاش ارتباط بگیره ... 
هیچی دیگه دوباره پوشیه رفت تو کشو برای زمانهایی که می خوام برم عروسی ...
:)
می گم من معنی رو نگرفتم ... حالا چی می شه ؟ :)
پاسخ:
سلام 
شکر خدا فاطمه جانم
آره یادمه..یادته سبزی خرفه خریده بودم تو حرم رام نمیدادن..بزور اومدم تو
D:
آره یادمه اتفاقا..من و تو هیچ وقت آبمون با هم تو یه جوب نمیره فکر کنم
((:
چه خوب..
توی اتوبانها که ماشینا یه طرفه میرن و اگر خلوت باشه چی میشه یه دقیقه بزنی کنار همسرت خنده تو ببینه؟!
بله اصل پوشاندن چهره ست...
اگر به ارنباط نگرفتن بود که تو ماشین خوششون نمیومد..
هیچی..
بی خیال
D:
:-P 

۱۷ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۹ مامان محمدمهدی
نفهمیدم ولی صلواتو واست میفرستم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پاسخ:
سلام
خیلی مهربونید شما...
سلامتی خودتون و خانواده تون زیر سایه امام زمان: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام سیده بانو
وبت را دیشب و امشب خوندم
فقط چرا یسری مطالبت نیست؟؟ از مهر 93 تا اردیبهشت 94
یهویی رفتی تو فاز ازدواج

یه جاییی از وبت نوشتی امام رضا به مدد مادرشان کفیل کار ازدواج و کربلاست . من مهرماه ازش خواستم نداده . دیر شد .
باهاش قرار گذاشتم . به خودش گفتم .
میشه حرم که میری دعام کنی؟؟
پاسخ:
سلام خانم
منم از تیر و ترکشای بلاگفا بی نصیب نموندم..
مال بعضیا کل وبشون پوکید وب من الحمدلله بخشی از مطالبش
D:
هنوز از مهر۳-۴ ماه میگذره که؟!
D:
مال ما چهار پنج سال طول کشید..:-) 
ان شاءالله وقتش که بشه دلتون محکم و آرومه در اون وقت..وقتی که به خدا میگین عجب به موقع..
ان شاءالله لایق باشم..چشم
۱۸ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۵۲ مامان س وح
سلام خانوم گل
به سلامتی و دل خوش ان‌شاءالله
عزیزم چند وقتی هس خسته‌ام و دلم حرم میخواد واسم دعا بفرمایید امام رضاجونم دعوت کنن خانوادگی بریم پابوسش
متشکرم 
بوس بوس
پاسخ:
سلاااام مامانی عزیزم
متشکرم...زنده باشید الهی
ان شاءالله قسمت و روزیتون بشه همین نزدیکیها..حرم آقا علی ابن موسی و پابوسی و زیارت و عشق بازی...

من هم دوست دارم توی حرم عقد کنم. آرزومه.
پاسخ:
سلام
عزیزمی....
ان شاءالله همین زودیا..حرم..رواق دارالحجه..خبرمون کنید بیایم شیرینی بخوریم.
سلام چقدر خوش سعادت بودید راستی      منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن    منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن  
پاسخ:
سلام خواهر جان
احسنت...
همین راه درسته...
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۵۷ بانوی عاشق
آقا من معنی شعر آخرو نفهمیدم .... !!؟
پاسخ:
سلام
D:
حالا نقدا صلواتو بفرست تا ببینیم چی میشه.
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۵ زهرا تقوی راد
سلام بانو سادات
ان شاالله تمام لحظه لحظه های زندگیتان علوی و فاطمی باشد ، همانگونه که هست .
یا علی
التماس دعا
پاسخ:
سلام علیکم خانم
خوبید ان شاءالله؟!
خواهرتون خوبن؟
من خیلی شما رو دوست دارم فقط کم سعادتم نتونستم بیام وبلاگتون.
سلامت باشید ان شاءالله.
برای ما دعا کنید شما..

سلام

خوبید؟

راستی شما الان خاطرات گذشته را تعریف میکنید؟؟

دو ساله عروسی کردید؟

ببخشیدا سوالام عجیبه! آخه از اول خاطرات نبودم...

پاسخ:
سلام
ممنونم خواهر
الحمدلله
شما خوبید؟
بلی
D:

خوش به حالتون.
منم پوشیه دوست دارم اما تو شهر ما حتی یک نفر هم نمی زنه خب ما هم باالطبع نمی تونیم.

بگذریم که حرف و حدیث درباره اش زیاد شده.
مثلا اخیرا زیاد دیدم که میگن چرا این نوع حجاب را منصوب میکنن به حضرت زهرا و افراطه و بدعت و از این جور حرفا.

من شخصا حس خوبی بهش دارم البته اگه عرف اجازه بده.
پاسخ:
سلام
بهار‌ جانی...
حضرت آقا فرمودن لباس شهرت نیست...
مگر منسوب به حضرت زهرا نیست؟!!!
عجبا...
و تبرقعت ببرقعها...

راستی "دارالتزویج"رو شمادیدین؟
همونکه ساختن برا عقد واینا!

ویه سوال
امروز یه حدیث از امام حسن عسکری دیدم
قسمت اولش این بود:پارساترین مردم کسی ست که درشبهه توقف کند
یعنی چی؟
پاسخ:
سلام
آره داخل رواق دارالحجه ست..
قف عند الشبهه..
یعنی اگر به شبهه رسیدی با فکر خودت و نظر خودت تصمیم نگیر..جلو نرو..
در روایت مشابهی از امام محمد باقر علیه السلام داریم که حضرت میفرمایند شبهات رو به ما اهل بیت عرضه کنید.
ساده تر یعنی نظر مارو بدونید..ببینید اهل بیت در فلان مساله چه نظری ارائه میدن.(نقل به مضمون)
سلام عزیزم 
من مدتهاست خاموش میخونمتون 
ولی این پست خییییییییییییییلی عاااااااااااااااااالی بود وقتی خوندم بغض کردم عقد تو حرم امام رضا علیه السلام یکی از آرزوهای منه 
من خیلی وقته ازدواجم رو سپردم به خدا و اهل بیت.... رفتین حرم برای ما هم دعا کنید خیلی دلتنگ حرمم 
پاسخ:
سلام مهدیه جان
ان شاءالله همون زمانی که صلاح و خیرتون درش هست..این اتفاق براتون رخ بده.
تو حرم..
ان شاءالله.
احسنت بر شما..ضرر نمیکنید یقینا.
سلام
درسته از مهر 3-4 ماه میگذره
اما زندگی من بهم ریخته بدجور
یه جورایی دیگه من  من نیستم
تموم شدم
پاسخ:
سلام خواهری
بوی نا امیدی میاد؟!!
خدا نکنه...
و افوض امری الی الله...توکل کن به خدا..شیطان رو هم لعنت کن..
۲۱ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۲ بنده خالقم
چقدر قشنگ بله رو دادید..
خیلی بدل نشست..
ان شاءالله ماهم روز عقدمون چنین بله ای بدیم:)

یه موقه هایی ناامید میشم..
خیلی متوسل شدم به اهل بیت علیه السلام ولی انگار به دل سیاهمو روسیاهیم پیش خدا نگاه میکنن که هیچ جوره جوابمو نمیدن..میدونم عیب از منه..من بنده ی گناهکار خطاکار روسیاه  شرمسار..و گرنه لطف و کرم این خاندان در ذهن من و امثال من نمیگنجد..
تو رو خدا وقتی میرید حرم واسه من روسیاهم دعا کنید..
پاسخ:
سلام خواهری
ان شاءالله عزیزم..
از اینجا هم بوی ناامیدی میاد انگار؟!!
عجبا..
مگه ما بی کس و کاریم؟!
ما حضرت زهرا داریم..اگر به صلاحمون نباشه اجابت دعا آرامش با این خاندان بودن مارو بسه...
اگر لایق باشم ان شاءالله حتما..
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۲ بیا ، مرا سر به راه کن .

خانوم اجازه ؟

ما فهمیدیم معنی شعرو فک کنم :))))

 

بنظر شما ما درست فهمیدیم عایا ؟؟ :)

پاسخ:
بلی؟!
بگو تا بدانم سطح هوشی شما در چه مرحله ای است دخترم..
D:
۲۴ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۳ فاطمه یار طلبه
سلام خواهر جان.....خواهش میکنم شما قصد رفتن از بلاگ رو نکنین تورو خدا....شما لااقل بمونیییید:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(
پاسخ:
سلام فاطمه جان
دعا کنیم هرچی خیر باشه همون پیش بیاد.
با اینکه طهورا تو زمینه وبلاگ نویسی مذهبی فوق العاده قوی و عالی بودن امیدوارم همه خیرها نصیب ایشون و خونواده شون بشه...حق بزرگی به گردن من دارن..همیشه دعاشون میکنم.

میگم خواهر شوما نیازی نبود مستحق بشیا

زکات به سیدا تعلق میگیره:)))))))))))))))


دوسیتان میدارم:*

پاسخ:
سلام
خمس به سیدا تعلق میگیره اونم با شرایطی..
D:
من نیز...
سلام سادات جونم خوبی
عزیزم من به شدت نگران طهورا جون هستم ، خواهش میکنم بهم بگو که اتفاق خاصی نیافتاده بگو که همشون سالم هستند
پاسخ:
سلام بانوجان
الحمدلله خوبم.
من اطلاع دقیقی ندارم،در هر حال  دعا کنیم خیر باشه براشون..
۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۲۴ بیا ، مرا سر به راه کن .
چیزه آخه نمیدونم چ جوری بگم ...!!!
میگمااااا
ربطی به تعبیر خوابم نداااااشت این صلواته؟؟ :|
پاسخ:
سلام
بوگو دیگه...
اون خوابی که چند وقت پیش دیدی؟!
نه...
:(
برام دعا کن..
معنی شعرم پیدا کن بده دانشجوی مملکت شعر ندونه.
(:
۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۳ بیا ، مرا سر به راه کن .
عه سادات جااااان
هرچی هست خوبیه دیگههههه
خو یعنی چی ...بگید دیگه... نمیدونم چندمین تسبیح صلواته هااااا :))))
پاسخ:
سلام
بفرست همینجووووور بفرست...
آخ جانی
D:
یه جوری شدم
مور مور شدم
خیلی خوب بود خیلییی
حس نوشته هاتون فوق العاده س
پاسخ:
لطف دارید شما...
یار شیخ سلام
مثل همیشه قلمتون روان و دل نشین
پاسخ:
سلام علیکم خانم
خوبین؟
آقاکوچولو خوبه؟
نیستین کم پیدایین؟!

۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۳۶ سرباز جامانده
چه قشنگ.خوشم اومد. دلم مشهد خواست. باهم درراه امام زمان شهید شین. پوشیه دوست دارم ولی به نظرم باید ایمانم قوی تر باشه و اینکه اینجا اصلااااااا عرف نیست.ی
پاسخ:
سلام علیکم خانم
ان شاءالله زیارت آقا قسمتتون بشه.
:)
۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۴۲ تلنگری برای بصیرت
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام من خواننده خاموش وبتون بودم

براتون ارزوی خوشبختی دارم.
***** *** *** ** ********* *******
***** *** ***** *********

پاسخ:
سلام علیکم خانم
ممنونم
سلامت باشید.
نمیگم..
D:
۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۴۴ تلنگری برای بصیرت
ببخشید شما16سالگی ازدواج کردید؟
پاسخ:
سلام علیکم
نه خیر..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی