بدون شرح...
بسم الله الرحمن الرحیم
1- طهورا گفت:
مبادا با خودت انگشتر ببری..
گوشواره گوشت نباشد ها..
نکند کفن بخری برای خودت..
اینها ادب است ..
نکند بروی به بازار گردی..
همه چی توی شهر خودت هست..
2- حاج آقا گفتند کسی لباس عوض نکند..
با همین گرد و خاک نشسته از حرم امام رضا و امام موسی الکاظم و امام جواد
میرویم زیارت..
غسل زیارت هم لازم نیست..
با همین گرد و خاک نشسته از حرمها..
3- حاج آقا ذاکر دم گرفته بود:
روبروی باب الرأس..
آیا آنجا کربلا بود؟!
آیا بیدار بودم؟!
شانه های همه میلرزید..همه ابری بودند..
من اما خواب بودم..
من..
باب الرأس..
؟!
4- از زیر قبه و مذبح و باب الرقیه و...نمیگویم..
5- و بین الحرمین و سلام بر حسین علیه السلام..
6- رو که برگردانی:
السلام علی العباس اخ الحسین
7- خنکای حرمش..
آبی که از زیر در ضریح جاری بود..
سید حسین که زیر سایه ی پر مهر -عمو- بی خبر از همه جا می دوید و بازی میکرد..
و..
هیچ جا را به اندازه اینجا دوست ندارم
و کف العباس رویاهایم را ..
هشت- و رسیدم به امام رئوف..
پدرش13 سال در زندانهای تو در توی هارون..
سیلی افطار
غل و زنجیر بر گردن
زن رقاصه
زهر
جنازه بر تخته ی در
هذا امام الراف...
نفرمود پدرم..
فرمود: یابن الشَبیب اِن کُنت باکیا علی شَیء فابکِ للحسین
9- عید است ها یار شیخ!!!!
و شادی در خانه ی پیامبر است این روزها
جسمتان کامل است، ناقص نیست - میدهد عطر یک بغل گل یاس