...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

✿بسمِـ الله اَلرّحمنـِ الرّحیمـ✿

✿وَإِטּ یَڪَادُ الَّذِینَ ڪَفَرُوا لَیُزْلِقُونَڪَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّڪْر

وَیَقُولُون إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِڪْرٌ لِّلْعَالَمِیـטּ✿
یک روز چشم هایم را باز کردم..دیدم نشسته ام کنار یک طلبه..
روز میلاد آقا جوادالائمه علیه السلام بود.
رواق دارالحجه..
نوشته جاتِ یک طلبه و یار یک طلبه را میخوانید :)

آخرین نظرات
  • ۲۴ دی ۹۷، ۲۲:۰۴ - لیلی بانو
    بله :)
  • ۳ دی ۹۷، ۲۱:۳۸ - بعد مدت ها اومدم دوباره بخونمت
    نوش جان
  • ۲۶ آذر ۹۷، ۰۰:۲۳ - الدوز
    خیلی

29-نوروز2

پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۴۹ ب.ظ

سم الله مهربون

نوروز آن سال لباس نو نخریدم و با خودم عهد بستم که حتما عید غدیرش لباس میخرم!

عید غدیر آمد و بابا برای خرید لباس نو به من وعده نوروز را داد...لذا لباس پــــــــــــر!

+ الان که برای آقایی جانم تعریف میکنند میگویند دختر جان خب نوروز میخریدی عید غدیر میپوشیدی!

میدانید هنوز آنقدرها در توانم نبود مبارزه با نفس..من آدمی بودم که لباسهای نو ام را میگذاشتم بالای

سرم و میخوابیدم موقع نوروز! سخت است دیگر!

و در تمام آن چهار-پنج سال من هرگزِ خدا لباس نویی برای نوروز نخریدم! توی تابستان میخریدم!

دلم خیلی راضی تر از قبل بود..قبل وقتی میدیدم که فریده سادات, فاضله و فهامه..محدثه و الهه و

هانیه (سادات) و..

همه لباس نو میپوشند دلم برای خودم میسوخت..ولی کم کم و به مرور زمان توانستم خودم را راضی

کنم.

با خودم میگفتم ببین بوق سادات تو اگر فکر میکنی به اینکه الان شب سال تحویل است و تو لباس و

کفش نو نداری رهبر کشورت به این فکر میکنند در این شب 70 میلیون نفر لباس و کفش نو ندارند! و

بعد دلم آرامش میافت با این حرفها که بله خیلی ها هستند مثل من که الان دارند به این چیزها فکر

میکنند.

+منظور اینکه رهبر عزیزم به فکر و نگران همه اقشار ملت هستند..

خلاصه اینکه هیچ یک از اعضای خانواده هم فکر من نبود!

فاضله سادات میگفت: بوق سادات این مانتو همون مانتوی پارسالیت نیست؟!

من: واویلا ازین حافظه! چرا هست که چی مثلا؟!

فاضله سادات: خب کهنه شده دیگه بذارش کنار.

من: کی گفته که یه مانتو با یه سال پوشیدن کهنه میشه!!! اصلا هم کهنه نیست..بابام گفتن بیا

بریم برات بخرم ها ولی خودم قبول نکردم!!!

فاضله سادات: چرا؟! مگر دیوانه ای؟! البته از توی بوق این کارها بعید نیست..این از مدل چادر سر

کردنت این از ساق دست هات..اینم از مانتوت...

من: |:   |:   |:

+ و خدای با کرامت یک روزی این فاضله سادات عزیز را سر راه مردی قرار داد که پوستش را الان

میکند و دل من را خنک میکند :) .همسرش خیلی مذهبی است. همیشه ها میگفت اسم پسرم

شایان است..

حالا مهدیارش قریب به یک سال دارد..خدا حفظشان کند.

و این جنگ لباس نخریدن ها ادامه داشت تا جاییکه من رسیدم به طلبگی...

+ البته داستان متحول شدنم و طلبه شدنم و..هنوز ادامه دارد ها فعلا نوروز را پیگیری کنید.

وارد حوزه که شدم همچنان به نوروز -عید- میگفتم!!

خب سالها به این سبک زندگی کرده بودم. و من اصلا چه میدانستم معنای عید و این چیزها را!

وقتی میگفتم عید نوروز متوجه نگاهها هم میشدم!

باباجان یک دختر18-19 ساله را چه به این حرفها!

هر روز صبح برایمان یک استاد اخلاق می آمد و نیم ساعتی را صحبت میکرد..ماه آخر سال استاد

اخلاق فقط پیرامون بهار و روایاتش و نوروز سخن میگفت..

+هنوز جزوه هایش را دارم.

استاد اخلاق میگفت: زمستان بهارِ مومن است نه بهار بهارِ مومن!

چون شبهای طولانی زمستان زمان خوبی برای عبادت در شب است...و تاکیدات بسیار عبادت در

شب.

+ قم اللیل الا قلیلا...

استاد اخلاق میگفت: فصل بهار به دلیل آن جنبشی که در کون و مکان ایجاد میشود درست است که

فصل رویشها است..اگر اینجوری حساب کنیم پس میشود خانه تکانی ها را هم ربط بدهیم به اینکه

چون فصل سرما گذشته و این فصل بهار است که ایجاب میکند تکاندن خانه ها را..

پس عملا خانه تکانی ربطی به -عید نوروز- ندارد!!!

+البته به زعم ما..بماند که خیلی از مردم خانه تکانی شان را قبل ماه مبارک رمضان انجام میدهند که

فرشها برای عبادات پاک پاک باشند و خانه برای مهمانی های ماه مبارک تمیز تمیز.

البته فاطمه ساداتشان اینها برای عید غدیر خانه را میتکاندند.

+ الان که خودم خانه دار شده ام به این نتیجه رسیده ام که آدم اگر همیشه خانه اش را تمیز نگه

دارد دیگر نیازی به خانه تکانی ندارد!

این از خانه تکانی قبل نوروز..

ان شاء الله ادامه دارد..

93-1-7

۹۳/۰۱/۰۷
یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)

نوروز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی