...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

✿بسمِـ الله اَلرّحمنـِ الرّحیمـ✿

✿وَإِטּ یَڪَادُ الَّذِینَ ڪَفَرُوا لَیُزْلِقُونَڪَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّڪْر

وَیَقُولُون إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِڪْرٌ لِّلْعَالَمِیـטּ✿
یک روز چشم هایم را باز کردم..دیدم نشسته ام کنار یک طلبه..
روز میلاد آقا جوادالائمه علیه السلام بود.
رواق دارالحجه..
نوشته جاتِ یک طلبه و یار یک طلبه را میخوانید :)

آخرین نظرات
  • ۲۴ دی ۹۷، ۲۲:۰۴ - لیلی بانو
    بله :)
  • ۳ دی ۹۷، ۲۱:۳۸ - بعد مدت ها اومدم دوباره بخونمت
    نوش جان
  • ۲۶ آذر ۹۷، ۰۰:۲۳ - الدوز
    خیلی

64- همین آقایِ طلبه یِ مودب

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۱ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله مهربون

من میدانستم چه سختی هایی در این مسیر متحمل شده اند.

می فهمیدم زیاد حرف و حدیث شنیده اند...کمی تشویق شده اند!

همه اینها را می دانستم..

گذشته مان هردو شبیه هم بود تقریبا..

هر ردو در گذشته شاهد انقلابی در زندگی مان بوده ایم.

هر دو تغییر کرده بودیم..کَسی...دستی..نگاهی..تغییرمان داده بود...

معنای تنهایی را می فهمیدیم...تنهاییِ ماندن در این مسیر..

ما می توانستیم یار هم باشیم..

میشد که به هم اعتماد کنیم..

به هم تکیه کنیم..

ما حرف هم را خوب می فهمیدیم..

خیلی از معیارهایمان نزدیک به هم بود.اگر هم من عقبتر بودم سعی کردم خودم را برسانم...عقب

نمانم!

به نظرم نیمه گمشده ام پیدا شده بود...

بعد آن همه سختی ها..

بعد آن همه پایین و بالاها..

فکر میکردم حالا باید در میدان دیگری قد علم کنم..

همسری و یاوری..

خیلی ها از سختی این مسیر می ترساندنم..

از مامان و خاله و خواهر گرفته تا دوستان حتی همان کهنه کارها..

همانهایی که خودشان هم یار طلبه بودند..آنهایی که خودشان طعم این نوع زندگی را چشیده بودند.

فقط یک نفر بود که گاهی منعم میکرد و گاهی تشویق..

هم از خوشی ها میگفت و هم از سختی ها..

می خواست ببیند چقدر خواسته ام از روی احساس هست و چقدرش عقلانی.

خانم قطبی..مامان فاطمه نرگس..دخترک چهار ساله کلاس که پابپای مادرش در کلاسها حضور

داشت.

خانمی بسیار مطیع و آرام و صبور در عین حال مقتدر..مظهر جمال و جلال الهی بود.

همسرش شاگرد قنادی بود...کم کم در کلاس های درس حاج آقا شرکت کرد..بعد شد طلبه آزاد..

بعد هم طلبه رسمی و همان سال هم معمم شدند.

میگفت: بوق سادات همین حالایِ اولِ کاری چشمهایت را خووب باز کن که فردایِ شوهرداری باید

چشمهایت را خووب ببندی.

میگفتم: خانم قطبی مامانم همیشه میگویند ما خانواده بسازی هستیم..صبوریم!

میگفت: شما توی فامیلتان هرکسی که ازدواج میکند همه از سرِ هم و از قشر هم هستند..هیچ وقت

زندگی یک آخوند را از نزدیک  ندیده اند..

میگفتم: چرا یک جوری حرف میزنید که انگار آخوندها از یک سیاره دیگری آمده اند؟!

میگفت: از یک سیاره دیگری نیامده اند..بلکه برعکس آنها در راه اصلی و مسیرواقعی قرار دارند..

اطرافیان و دیگران هستند که همه چیز زندگی طلبه ها را با خط کش خودشان اندازه میگیرند نه با

خط کش خدا..

این حرفها را که میزد بیشتر مشتاقتر میشدم...

دوست داشتم همه چیز به این آقایِ طلبه یِ مودب ختم شود.

D:

فاطمه سادات میگفت دعا کن هرچه خیرت هست همان بشود..

من هم از اولین روز خواستگاری تا آخرین روز خواستگاری هر روز صبح قبل رفتن به حوزه میرفتم حرم..

مینشستم جلوی ضریح و زل میزدم به شبکه های خوشگل ضریح..

نه کتاب دعایی میخواندم و نه نمازی..

به امام رضا میگفتم: آقا جان هرچه خیرم هست همان بشود ولی خواهش میکنم خیرِ من همین

آقایِ طلبه ی ِ مودب باشد.

بعد هم می آمدم صحن جمهوری...یک لیوان آب میخوردم بعد میرفتم مزار حاج عبدالله ضابط..بعد هم

عازم حوزه میشدم.

نوبت به تحقیقات که رسید طبق روال قبل بابا فقط به یک جا سر زدند.

حوزه علمیه محل تحصیل و صحبت با اساتید..

استدلال بابا هم این بود که : اینها شیخ هستند و دروغ نمی گویند!

D:

ان شاءالله ادامه دارد...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

+ و عشق قافیه اش گرچه مشکل است اما  /  خدا اگر که بخواهد ردیف خواهد شد






۹۴/۰۵/۳۰
یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)

نظرات  (۲۹)

۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۵ ܓ✿ بانوی بهار
چقد حرف و حدیث ها زیاده
چقد بده وقتی یه سری ها می خوان همه چیز را وحشتناک و سخت جلوه بدن
حالا خوبه یه نفر مشوق داشتین من که هوشکی را نداشتم :(
خوش بخت باشین
راستی دیگه به ما سر نزدین بوق سادات خانم!!!
۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۴ گمنام گمنامی
:))!

شعر آخر خیلی مناسب بود...!

خوشبحالتون حرم نزدیکتونه...
هر چند مراد دله ماستــ!

و اینگونه آغاز گردید..!
پایانش با شهادتــ ان شاءالله..!
پاسخ:
سلام
ادبیات نوینی بود انصافا
:))!
ان شاءالله روزیتون بشه تو حرم نفس بکشید...
نسأل الله منازل الشهدا...

۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۱ سیده طهورا آل طاها
سلام
بیایید بعضی چیزها را دوباره از اول با هم مرور کنیم حرفهای ناگفته زیادی در پس سادگی این کلمات پنهان شده اند :
1-همین حالایِ اولِ کاری چشمهایت را خووب باز کن که فردایِ شوهرداری باید

چشمهایت را خووب ببندی.

2-از یک سیاره دیگری نیامده اند..بلکه برعکس آنها در راه اصلی و مسیرواقعی قرار دارند..

اطرافیان و دیگران هستند که همه چیز زندگی طلبه ها را با خط کش خودشان اندازه میگیرند نه باخط کش خدا.

3-به امام رضا میگفتم: آقا جان هرچه خیرم هست همان بشود ولی خواهش میکنم خیرِ من همین آقایِ طلبه ی ِ مودب باشد

4-استدلال بابا هم این بود که : اینها شیخ هستند و دروغ نمی گویند!




پاسخ:
سلام
:)
۳۰ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۰ یار عبد فاطمه
سلام علیکم خواهر
عالی بود مثل همیشه
التماس دعای فرج
پاسخ:
و علیکم السلام و الرحمه خانم...

سلام بانو.
چه روزها و حال و هوای قشنگی داشتین.

هرچی به عروسی نزدیک میشیم اضطرابم بیشتر میشه.برام دعاکن خواهری.
من تا تونستم تلاش کردم بازم ادامه میدم ولی خیلی چیزا دست من نیست.
هرچی سعی میکنم آروم بشم نمیشه.بیچاره آقای همسر از دست من کم مونده سر به بیابون بزاره!!
پاسخ:
سلام علیکم رعنای عزیزم
ان شاءالله ختم بخیر و خوشی بشه..خودتو اذیت نکن خیلی..
همیشه یه سری چیزها هستن که مطابق میل ما پیش نمیرن.
توکل کن بخدا ان شاءالله خودش کمکت میکنه.
بسم الله
مثل همیشه نوشته هاتون حالمو منقلب کدرد
وای اسم امام رو میارید میام اونجا پر می کشم داغووووووووووووووووووووووووووون میشم نگیددددددددددددددددددددددد اسمشونو///////
میگما خیلی دیر اپ می کنید من هی سر می زنم هیچی به هیچی
کموفق باشید
التماس دعا
بوس!
پاسخ:
سلام علیکم خواهر جان
چرا منقلب؟!
خیره ان شاءالله.
ان شاءالله زیارت آقا در دنیا و شفاعت آقا در آخرت نصیبت بشه.
دست رو دلم نذار که خینه!
:))
سلامت باشید الهی
سلام.احوال شما؟ رضایت شما از زندگی مشترکتون بنظر من از خوب فکر کردن و وقت کافی گذاشتن نشات میگیره. خیلی از اونایی که به بن بست میرسن میگن انتخاب صحیح نداشتیم،شناخت کافی نداشتیم،خوب فکر نکردیم،خوب تحقیق نکردیم و.... اما طبق نوشته هاتون من به این نتیجه رسیدم که خیلی خوب به جمع بندی رسیدید و بعد اوکی دادید. موفق و خوشبخت و سلامت باشید ((:
پاسخ:
سلام علیکم دوست عزیزم
شکر خدا
شما خوبید؟
خیلی وقتا سعی کردم خوب فکر کنم..مثبت باشم..بعضی وقتا ناموفق بودم اما غالبا اثر داشته..
درسته..با این که ما خیلی کم تحقیق کردیم و کم با هم حرف زدیم ولی الحمدلله ماشاءالله به قول شما خوب جمع بندی کردیم.
ممنونم.
همچنین شما هم موفق باشید.
۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۷ بانوی گمنام
سلام دوست خوبمممم
وای چقدر خوب که پیش آقا هستین
هر وقت که شده رفتید پیش آقا
این آدم رو خیلی آروم میکنه
پاسخ:
سلام علیکم خانم
تبلیغ که بودیم یکی دو بار اومدیم مشهد کار اداری داشتیم و باید زود برمیگشتیم روستا نشد که بریم حرم زیارت و از همون خیابون منتهی به حرم سلام میدادیم..
و ازین بابت خیلی ناراحت بودیم که چقد زشته این همه راه میایم مشهد و نمیریم پابوس آقا و این کارمون بی معرفتی تمام بود..
تا اینکه یه روز تو ماه مبارک زنگ زدن بهمون که کارت دعوت افطاری حرم قسمتتون شده..جمعه شب باید حرم باشید..
گریه م گرفت که چطور ما بی معرفتی میکردیم و امام رضا با یه کارت دعوت مهمون کردن سر سفره بابرکتشون..
اون بار که از روستا اومدیم مخصوص امام رضا اومدیم..دعوتمون کرده بودن..
جاتون خالی..چه افطاری با شکوهی بود..
ان شاءالله روزیتون بشه.
سلام ،گاهی چه جالب دعا میکنیم .منم مثل شما هستم.
پاسخ:
سلام علیکم فاطمه خانم
از چه نظر؟
۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۸ کنیز حضرت زهرا -هم پر
سلام عزیزی سادات جونم
چه پست شیرینی
بغض...بغض...بغض...
خیلی شما واین خونه رو دوس دارم
الحمدلله که مینویسی

پاسخ:
سلام علیکم خواهر گلم
ان شاءالله نوبت شما به همین زودی...
سلامت باشید ان شاءالله.
سلام بانو

من عاشق این سمتش شدم:

خواهش میکنم خیرِ من همین آقایِ طلبه ی ِ مودب باشد


پاسخ:
سلام علیکم خواهر جان
خوبید شما؟
دلم تنگتون بود..
۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۴ همسر سید علی ...
سلام بانو 
عالی بود این تیکه :
«از یک سیاره دیگری نیامده اند..بلکه برعکس آنها در راه اصلی و مسیرواقعی قرار دارند..

اطرافیان و دیگران هستند که همه چیز زندگی طلبه ها را با خط کش خودشان اندازه میگیرند نه با

خط کش خدا..»


واقعا که حق گفتند خانم قطبی ..

پاسخ:
سلام علیکم فاطمه خانم
بله..
خدا نگهدارشون باشه..

۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۸ همسر سید علی ...
من امام رضا می خوام ..
روحم کثیف شده ..
باید بیام پیش صاحبم تا خوبم کنه ...
سادات خانم می شه از امام رضا بخوای زودتر من رو بطلبه ؟؟ تو همین شهریور ;)
پاسخ:
عزیزم..
ان شاءالله ِ ان شاءالله همین زودیها همین شهریوری مشرف بشی پابوسی حضرت سلطان..

۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۵ طلبه آینده
سلام علویه سادات عزیزم
حالتون خوبه ان شاءالله
از تبلیغ برگشتید
خدا رو شکر که زندگیتون رو دوست دارید
ان شاءالله در سختیها بهترین برکات و شیرینی ها رو به دست بیارید
التماس دعا حتما حرم میرید دعامون کنید
یادتون نره:)
پاسخ:
سلام علیکم خواهر جانی
الحمدلله شما خوبین؟
بله دیگه..تموم شد.
ان شاءالله با دعای شما دوستان.
ان شاءالله شما هم خوشبخت و عاقبت بخیر باشید.
چشم نائب الزیاره شما هستم اگر قابل باشم.
سلام دلم تنگ شده بود خیلی حس دار نوشتی   انشالله خوشبخت بمونی سادات جونم
پاسخ:
سلام علیکم خواهر
حالتون چطوره؟
ممنونم.
ان شاءالله شما هم.
سلام.از این نظر که هم صلاح خدا رو میخوایم و هم دوست داشتنی هامونو.
پاسخ:
سلام
بله بله
:)
۰۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۸ ♡بهشـــت زودهنـــگــام♡
سلام
عزیزم...
من همیشه زندگی طلبه ها را مثل یه دالان سرسبز می دیدم که شاید در نظر بعضی ها دالان فراخی نیست که دنیا بتونه توش جولان بده ولی انقد سرسبزه و بوی خدا توش میاد که محدودیت های دنیایی توش هیچه...
خدایا یه دوماد یا عروس طلبه نصیب من بفرما قبلش هم فرزندم را طلبه بفرما:))
پاسخ:
سلام علیکم مامان بهشتی
شما نگاه قشنگ و پراز انرژی ای دارین...
آجرک الله
ان شاءالله فرزندانت جزو ابرار و سربازان سپاه حضرت حجت قرار بگیرند...
لطفا برای ماهاییکه سنمون داره میره بالا و خواستگار نداریم هم دعا کنید!!! خییییلی شرایط سختی دارم انصافا و کارم فقط و فقط و فقط گریه ست.باور کنید... نمیدونم دارم تقاص کدوم گناهمو میدم. شاید باورتون نشه ولی انققققد حالم بده که گاهی از بس بغض دارم نمیتونم با کسی حرف بزنم از ترس اینکه اشکام سرازیر نشه... امام رضا هم که قربونشون برم منو فراموش کردن کلا. انقدری که چندین ساله ایشونو صدا زدم و ازشون کمک خواستم از هیچ کس دیگه ای نخواستم... خیلی از ائمه دلگیرم خیلی زیاد...یه دختر محجبه و ولایی چی میخواد مگه؟؟؟ این خواسته ی زیادیه انصافا؟؟؟
بیخیال... ببخشید مزاحم شدم. خواهش میکنم ایندفعه شما وقتی میرید حرم خیلی خاص الخاص دعام کنید و از امام رئوف بخواید حاجت من رو بدن. شاید صدای شما به جایی برسه. خواهش میکنم ازتون... خیلی حالم بده بخدا آبجی...
پاسخ:
سلام علیکم خواهر عزیزم

ان شاءالله خدا به زودی زود شما خواهر مومنه و ولایی خودم رو روزی یک آقای مومن و ولایی کنه..
ناامید نباشید خواهر...از امام رضا بخواین موانع رو برطرف کنن...و هرچه خیر و صلاحتون هست همون براتون رقم بخوره.
سلام
خوبین؟؟
اونجاکه گفتین بایدتصمیمتون ازروی عقل میبودنه احساس بسیاردرفکرفرورفتم!!!!

بی ربط1:اگردرحین نمازمتوجه بشیم که قسمتی از موهامون بیرون بوده تکلیف چیه؟
موقع گفتن اذان واقامه بایدحتماحجاب داشته باشیم؟؟

واینکه بالاخره ماهم سعادت پیداکردیم ورفتیم زیارت حاج آقاحسینی طهرانی!!!

یکی دیگه واینکه...یه چیزم میخوام براتون تعریف کن....یعنی دوستداشتم به شماهم بگم:)  حالاتوخصوصی براتون تعریف میکنم...!!
پاسخ:
سلام عزیزم
ممنونم شکر خدا
همون لحظه میپوشونیم.
نه لزومی نداره ولی مقدمه نمازه دیگه.
به به خوش به سعادتتون.
لطف میکنی برام تعریف کنی...
باعشه بوگو.
۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۰۸ نقطه چین تا خدا
سلام خواهری خدا قوت. 
دلم همش تو حرمه، روبروی ضریح، ولی آقا دعوت نامه نفرستادن و نشد که بییایم مشهد. امروز و فردا رفتید حرم برا منم خیلی دعا کنید خیلیییی😭
سلام عزیزم بسیار التماس دعا در این شب عزیز
سلام خواهری 
مثل همیشه با احساس و پر از درس
چه لذت بزرگی که هروقت دلت گرفت جایی مثل حرم امام رضا نزدیکت باشه بتونی بری ازش بخوای واسطه تو و خدا باشه
هههههععییی
خوش به حالت خواهر
چجوری با پوشیه تو حرم افطاری خوردی
پاسخ:
سلام
قبلش افطار کرده بودم.
ولی در کل میشه خیلی راحت...فقط بعدش باید پوشیه رو بشوری حتما چون تو خپردن کمکت میکنه خیلی
:-) 
سلام
خدا قوت،ان شاءالله ک خوشبخت بشین و زیر سایه امام زمان عج باشین.
اگه قابل دونستین منو از دعای خیرتون بی نصیب نذارین
پاسخ:
سلام عزیزم
ممنونم
ان شاءالله سلامت باشید و عاقبت بخیر.

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۵۷ بانوی عاشق :)
سلام
انشالا خوشبخت شوید:)

پاسخ:
سلام علیکم
سپاسگذارم.
سلامت باشید ان شاءالله.
۱۷ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۱ همسر سید علی ...
کجایی تو دختر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
سلام
هستم.
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۶ کنیز حضرت زهرا -هم پر
سلاااااااااام عزیزی سادات جونم
زیارت ها قبوووول
عزیزدل ما دلمون برای شما و نوشته هاتون تنگ شده عنایتی بفرمایید

۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۸ بانوی عاشق
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته!
ممنون که به قرارگاه خودتون تشریف آوردین!از دست وبلاگای امثال شما ...!!
دیگه عشق هم تو قبارگاه ما داره میره سمت ازدواج و طلاب و ...!!!
خخخخخخ

راستی مزار آقای ضابط تو حرمه؟
میشه بگید کجاست دقیقا ؟
و اینکه منظورتون شهید ضابطه یا ... ؟؟

:)
پاسخ:
و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته بانوی عزیز
مگه منظور شما از عشق چیزی غیر این موضوع بوده؟!
:))
بله صحن جمهوری.
از پله ها برید پایین همون وسط یه سکوی سنگی هست کنار اون مزار حاج عبدالله ضابطه.
معلومه راحت پیدا میکنید.
شما چی فکر میکنی؟!
D:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی