...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

✿بسمِـ الله اَلرّحمنـِ الرّحیمـ✿

✿وَإِטּ یَڪَادُ الَّذِینَ ڪَفَرُوا لَیُزْلِقُونَڪَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّڪْر

وَیَقُولُون إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِڪْرٌ لِّلْعَالَمِیـטּ✿
یک روز چشم هایم را باز کردم..دیدم نشسته ام کنار یک طلبه..
روز میلاد آقا جوادالائمه علیه السلام بود.
رواق دارالحجه..
نوشته جاتِ یک طلبه و یار یک طلبه را میخوانید :)

آخرین نظرات
  • ۲۴ دی ۹۷، ۲۲:۰۴ - لیلی بانو
    بله :)
  • ۳ دی ۹۷، ۲۱:۳۸ - بعد مدت ها اومدم دوباره بخونمت
    نوش جان
  • ۲۶ آذر ۹۷، ۰۰:۲۳ - الدوز
    خیلی

به وقت دل تنگی..

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۲۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 


◀زهرا سادات که از زور سرما دستهاشو زیر بغلش پنهون کرده بود گفت:

سادات چقدر سخته آشپزخونه تون تو حیاطه،اونم با این سرمای استخون ترکون زمستون مشهد..

چی کار میکنی تو این سرما؟!

ژاکتمو دادم دستش:بیا اینو بپوش،دمپایی هم پات کن تا پات سرمانخوره الان شعله گازو زیاد میکنم،در آشپزخونه رو هم میبندم..تا چنددقیقه دیگه گرم گرم میشه اینجا..

◀نذاشتم اون شب ظرف بشوره..خیلی سردش بود..

◀زهراسادات دخترکوچولوش فاطمه رو گرفته بود بغلش :سادات ببخشید بچه م کارخرابی کرده کجا بشورمش؟

یه حوله دادم دستش: برو تو حیاط کنار آشپزخونه،سرویس بهداشتی و حمومه..مواظب باش سرما ندی بچه رو..

◀دلم نیومد بچه شو تو سرمای استخون ترکون زمستون مشهد،تو حموم داخل حیاط بشوره..

◀صبح که شد با تعجب گفت: ببین دیشب نذاشتی ظرفارو بشورم الان آب تو لیوانا یخ زده...

عه عه عه ببین حیوونی کبوترتونم مرده از سرما..

کاش به جای یه دونه فانوس،دوتا فانوس میزاشتین تو لونه شون...

👆این خونه رو خیلی دوست داشتم با همه سختیاش..


◀تو مسجد نشسته بودیم،همسایه ها میگفتن:یه روز میخوایم بیایم خونه شما میگن خونه تون خیلی قشنگه..

گفتم : بوخودا همه خونه های خیابون عمار شبیه همه..

بالاخره عید غدیر به آرزوشون رسیدن..

👆شده برا معمار خونه تون نماز بخونید؟برید از همسایه های قدیمی پرس و جو کنید قبل شما کی تو خونه تون زندگی میکرده؟الان خونه ش کجاست؟بعد اونا بگن حاج آقا ولیپور قبل شما تو این خونه بودن،دوتا بچه هم تو این خونه روزیشون شد،خونه خریدن و ...بعد خیالتون راحت بشه از راحتی همسایه قبلی..

راستی آشپزخونه و حمام و دستشویی تونو، قدرشو میدونید؟!


الغرض:دلم برای خونه مون تنگ شده..

۹۶/۰۳/۳۰
یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)

نظرات  (۹)

۳۰ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۶ خادم الحسین
:)

پاسخ:
(:
سلام عززیزم
پیام بهم بده از اونجا که میری شمارتم پاک میشه دختر جان.
۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۵۵ بانوی مومن
واقعا قدر نعمت هامون رو نمیدونیم:(
التماس دعای فراوان خواهری...
۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۶:۵۶ بانوی مومن
واقعا قدر نعمت هامون رو نمیدونیم:(
التماس دعای فراوان خواهری...
سلام سادات جوونم

خونه قبلیه مام همینجوری بود...

خوشحالم که دوسش داشتید....

دل آدم هرجا خوش باشه، اونجا بهشت برین میشه...


خدا خیلی دوستتون داره که زود درومدید ازونجا

مادر من هفده سال تو این خونه زندگی کردن و با اون آشپزخونه تو حیاط و سرویس و حمام سرررد....الان پادرد و فشار اعصاب میکشن...
الانم خونمون رو خدا ساخت که دیگه مامان دیگه مامان سابق نیستن


التماس دعا سادات جونی :*

پاسخ:
سلام 
واقعا به دل خوش اعتقاد دارم 
خدا به مادرتون طول عمر بابرکت بده ان شاءالله 
۱۸ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۵ زهرا شیرازی

سلام بانو

مشتاق نوشتار :)

پاسخ:
سلام 
احوال شما؟
سلامت باشید ان شاءالله. 
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۹:۱۹ مرکز تخصصی علوم قرآنی
سلام
مطلبو خوندم,خوش به حال دلتون که اینقدر پاکه
من یک طلبه بانو هستم,دوست دارم تعاملات بیشتری از طریق وبلاگ داشته باشیم
در صورت تمایل به تبادل لینک اطلاع دهید
ممنونم
نمیفهمم!:ا
پاسخ:
سلام

کدوم قسمتشو؟
😆
۲۲ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۱ یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)
از یار شیخ عبدالزهرا به کبوتر بقیع
سلااااام
شماهم اونجایین؟
کی اومدین؟ 
حتما بیاین..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی