...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

✿بسمِـ الله اَلرّحمنـِ الرّحیمـ✿

✿وَإِטּ یَڪَادُ الَّذِینَ ڪَفَرُوا لَیُزْلِقُونَڪَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّڪْر

وَیَقُولُون إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِڪْرٌ لِّلْعَالَمِیـטּ✿
یک روز چشم هایم را باز کردم..دیدم نشسته ام کنار یک طلبه..
روز میلاد آقا جوادالائمه علیه السلام بود.
رواق دارالحجه..
نوشته جاتِ یک طلبه و یار یک طلبه را میخوانید :)

آخرین نظرات
  • ۲۴ دی ۹۷، ۲۲:۰۴ - لیلی بانو
    بله :)
  • ۳ دی ۹۷، ۲۱:۳۸ - بعد مدت ها اومدم دوباره بخونمت
    نوش جان
  • ۲۶ آذر ۹۷، ۰۰:۲۳ - الدوز
    خیلی

چَشم گفتن های گاه و بی گاه..

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

باد، تک گلدان حیاط سنگی را به بازی گرفته بود..اول سرمای زمستان بود و سوز استخوان ترکان..

داخل خانه اما گرم بود...از صدای بلند خنده ی مردها...شیطنت بچه ها..خنده های ریز زنانه..

و آتش شومینه که کسی متوجه اش نبود!

سفره رنگین نهار ساعتی پیش برچیده شده بود،اما عطر خوش پلوی زعفرانی هنوز در هوا جاری بود.

حاج خانم صدر خانه نشسته بود و با رضایتمندی همه را از نظر می گذرانید...

گاهی با گفتن جمله ای شادی زنها را کامل میکرد و گاهی با- بفرمای- میوه ای داخل جمع مردها

میشد.

نگاهش که با نگاه حاج آقا یکی شد،سری به نشانه ی تایید تکان داد و چادر رنگی نگین دار را روی

سرش جابجا کرد و به تندی ایستاد..

آرام و آهسته ،زیر صدای خنده ی جمع،جمعیت را شکافت و پا به حیاط گذاشت...

ساعتی بعد...کسی متوجه غیبت حاج خانم شد...

: مامان جون؟! تو این سرما دارین چی کار می کنین؟!

حاج خانم که صورتش از سرمای هوا و دستانش از گرمای اجاق سرخ شده بود سرش را بالا آورد و 

گفت: اون چلو گوشت خوشمزه ی ظهر، صاحبشون ایشون هستن..

و با دست سر بی موی گوسفند را از آب داغ بیرون کشید..

: کارگر تو آشپزخونه ست چرا نگفتین اون این کارو انجام بده؟!

حاج خانم خندید...چشمهایش درخشید..

: حاج آقا دوست دارن من کله پاچه رو تمیز کنم..

* حاج خانم صدر نشین قلب حاج آقا بود..با آن چَشم گفتن های گاه و بی گاهش...


۹۵/۰۱/۰۸
یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)

نظرات  (۳)

خوش به سعادت حاج خانم....
پاسخ:
سلام بانو
بله واقعا..
فکر میکنم حاج خانم بهشتی ان ان شاءالله.
salam akhey hajkhanoom kie?
kash khatereat talabegio zendgitoino bishtar.mineveshtiツeltema3 2a
پاسخ:
سلام 
خوبی ان شاءالله؟
غریبه نیستن
:))

شاید حاج خانم بهشتی باشن
ولی حاج اقا جهنمی ن
وقتی کارگر هست چرا به خانومش زحمت میده
اونم کار به این چندشی....
:(
پاسخ:
سلام علیکم
حاج خانوم که از حاج آقا راضی ان..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی