...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

این همه نقش میزنم از جهت رضای تو

...یار طلبگی و هزار و یک

✿بسمِـ الله اَلرّحمنـِ الرّحیمـ✿

✿وَإِטּ یَڪَادُ الَّذِینَ ڪَفَرُوا لَیُزْلِقُونَڪَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّڪْر

وَیَقُولُون إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

وَمَا هُوَ إِلَّا ذِڪْرٌ لِّلْعَالَمِیـטּ✿
یک روز چشم هایم را باز کردم..دیدم نشسته ام کنار یک طلبه..
روز میلاد آقا جوادالائمه علیه السلام بود.
رواق دارالحجه..
نوشته جاتِ یک طلبه و یار یک طلبه را میخوانید :)

آخرین نظرات
  • ۲۴ دی ۹۷، ۲۲:۰۴ - لیلی بانو
    بله :)
  • ۳ دی ۹۷، ۲۱:۳۸ - بعد مدت ها اومدم دوباره بخونمت
    نوش جان
  • ۲۶ آذر ۹۷، ۰۰:۲۳ - الدوز
    خیلی

بدون شرح...

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

1- طهورا گفت:

مبادا با خودت انگشتر ببری..

گوشواره گوشت نباشد ها..

نکند کفن بخری برای خودت..

اینها ادب است ..

نکند بروی به بازار گردی..

همه چی توی شهر خودت هست..

2- حاج آقا گفتند کسی لباس عوض نکند..

با همین گرد و خاک نشسته از حرم امام رضا و امام موسی الکاظم و امام جواد

میرویم زیارت..

غسل زیارت هم لازم نیست..

با همین گرد و خاک نشسته از حرمها..

3- حاج آقا ذاکر دم گرفته بود:

روبروی باب الرأس..

آیا آنجا کربلا بود؟!

آیا بیدار بودم؟!

شانه های همه میلرزید..همه ابری بودند..

من اما خواب بودم..

من..

باب الرأس..

؟!

4- از زیر قبه و مذبح و باب الرقیه و...نمیگویم..

5- و بین الحرمین و سلام بر حسین علیه السلام..

6- رو که برگردانی:

السلام علی العباس اخ الحسین

7- خنکای حرمش..

آبی که از زیر در ضریح جاری بود..

سید حسین که زیر سایه ی پر مهر -عمو- بی خبر از همه جا می دوید و بازی میکرد..

و..

هیچ جا را به اندازه اینجا دوست ندارم

 

و کف العباس رویاهایم را ..

هشت- و رسیدم به امام رئوف..

پدرش13 سال در زندانهای تو در توی هارون..

سیلی افطار

غل و زنجیر بر گردن

زن رقاصه

زهر

جنازه بر تخته ی در

هذا امام الراف...

نفرمود پدرم..

فرمود: یابن الشَبیب اِن کُنت باکیا علی شَیء فابکِ للحسین

9- عید است ها یار شیخ!!!!

و شادی در خانه ی پیامبر است این روزها


 

چشم بد دور، عمرتان بسیار - کس نبیند ملالتان آقا
 
ما نمردیدم، خون دل بخوری - تخت باشد خیالتان آقا

جسمتان کامل است، ناقص نیست - میدهد عطر یک بغل گل یاس
 
دستتان اما حکایتی دارد - رحم الله عمی العباس
۹۳/۰۳/۱۱
یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)

حضرت آقا

کربلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی